ثمین ساداتثمین سادات، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 20 روز سن داره
سید محمد امینسید محمد امین، تا این لحظه: 9 سال و 3 ماه و 23 روز سن داره

ثمین عشق مامان وآقا

ثمین ویک روز کاری

سلام عشق من عزیزم امروز بعداز طهر رفتیم دفتر تا یک بازرسی بعمل بیاریم وببینیم اوضاع در چه حاله داشتم بکارهام رسیدگی میکردم که شما هم مشغول بودی بادستگاه کارت خوان وبنر داخل دفتر  بقیه اینجاست   ...
12 آذر 1392

ثمین وخونه آقاجون

سلام عزیزم تواین مدت چندباری رفتیم خونه آقاجون اینا وشما هم کلی شیطنت میکردی والبته ازاینکه کنار مامان پروین وعمه وعمو مهدی وآقاجون بودی خوشحال بودی دیگه یاد گرفتی وعمممممممممممو میگی یه شبم اونقدر بازی کردی که کلی خسته شدی ووقتی رسیدیم خونه بدون اینکه حتی شیر بخوری خوابت برد عزیزم خیلی شیرین شدی وبا شیرینکاریات دل همه رو میبری بریم ادامه مطلب خوب حالا کنجکاویای ثمین خانم شروع میشود وا این گلدون چقدر بزرگه بذار ببینم مملکت چه خبره حالا هم یکم نای نای کنم خوب حالاهم وقت نمازه ...
12 آذر 1392

سه روز مخصوص ثمین جون ومامانی

سلام گلکم نازنینم یه چند روز مامانی برنامه هاش درست پیش رفت وتونستیم کلی خوش بگذرونیم آره ثمینم بعدازظهر ها باهم آماده میشدیم ومیرفتیم بیرون اول باهم بعد از کمی پیاده روی البته شما کالسکه سواری میرفتیم کافی شاپ سجاد وبعد از خوردن یه نوشیدنی گوارا راه میوفتادیم به سمت خانه کودک{خونه مادر بزرگه} واونجاهم کلی انرژی میسوزوندیم اولین روز که رفتیم شما رو گذاشتم تو استخر توپ اما زیاد راحت نبودی تااینکه مسولش گفت میتونم خودمم برم داخل کلی ذوق زده وخوشحال امدم پیشت وشما هم شاد وسرحال بابت اینکه مامانی پیشته کلی آتیش سوزوندی وتوپ بازی کردیم واااااااااااااااااااای که چقدر خوش گذشت راستش اولین تجربه بازیم تواستخر توپ بود ب...
12 آذر 1392

هنرمندیای مامان واسه تنها دختر نازش

سلام عزیز جونم ثمینم عشقم این مدت خیلی کار داشتم واسه خاطر اینکه یکی از دوستام از من خواهش کرده بود تا واسه سیسمونی یه ست بافتنی  {سارافن،کلاه،جوراب، تل، کفش} واسه نی نی نازش ببافم ومامانی دست بکار شد وهمین باعث شد تا بافتنی های امسال شما خوشگل خانمم شروع کنم وچندتا کاردیگه واست عزیزم که با عکساش واست توضیح میدم پس بریم ادامه مطلب این کلاه بافتم که رنگش با چکمه هات ست کردم                               این یه لوستر که واست درست کردم البته باید اون قسمت بالایی رو رنگش عوض کنم &nb...
12 آذر 1392

عکسهای مربوط به پست قبل

سلام نازنینم قشنگ مامان اومدم اما باتاخیر ببخشید حالا این پست کامل میکنم واسه یادگاری اینجا خانم نازنینم من صبح زود از خواب بیدارشده ورفته پشت تخت وداره قایم موشک بازی میکنه با مامانی وبوس میفرسته قربونت برم من حالا واسه دیدن بقیه عکسا میریم ادامه مطلب بعد از کلی شیطنت وبازی باهم رفتیم پروما تا کمی خرید کنیم اینجا شما دایی جان اورده بودی تا نماز بخونید همه جمع شده بودیم که ورق بازی کنیم اما مگه شما اجازه دادی وما هم به پانتومیم راضی شدیم ودرآخر مراسم نای نای نای که شما اون وسط میدرخشیدی چون خیلی با مهدی پسرگل دایی حسن بازی کردی فردا...
12 آذر 1392

امیدوارم قطار زندگی مشترکمان همیشه به روی ریل‌ های خوشبختی حرکت کند سالگردازدواجمون مبارک عزیزم

               سلام ثمینم امشب سالگرد ازدواج من وآقا هست آره عزیزم امشب شبی ست که من وآقات پیوند زیبای عشق رو بستیم وبه تمام مقدسات وقشنگترین زیبایی ها سوگند خوردیم که تا همیشه درکنارهم وبا هم بهترین لحظات دنیا رو برای هم رقم بزنیم ودرهمه مراحل زندگی با هم ودوش تا دوش هم قدم برداریم وحالا باردیگه تواین شب عزیزمون قسم میخوریم که تا قشنگترین ونابترین ثانیه ها روبرای تو دختر عزیزمون که بهترین هدیه خدا هستی رقم بزنیم وانشاالله خدای عزیزمون تقدیر زندگیمون با قلم طلایی بنویسه عزیزم بهترین انتخاب عمرم همراه شدن با تو در مسیر زندگی است هر چیز خوبی در دنیا فقط یکی...
12 آذر 1392

عید فطرت مبارک

سلام عزیزم خوبی قشنگم قبل از همه عید فطر بهت تبریک میگم واین پست واسه خاطره اش برات مینویسم چون عید دو روزقبل بود وما هم درست روز مونده به روزعید اشتراک اینترنتمون تموم شد ومامانی نتونستم برات پست بذارم وبه دوستامون تبریک بگم متاسفم اما حالا باتاخیر این عید عزیز به همه دوستای نازنینمون تبریک میگیم وامیدوارم همه روزاشون عید باشه وهمیشه شاد باشن این چندروز هم کلی مهمونی رفتیم ومهمون داشتیم درست تا امروز ظهر که دایی جون اینا و نه نه جون اومده بودن شما هم کمی شیطون تر شدی ومحمد مهرداد که اومده بود باهم دیگه دعواتون میشه وباعث شد که خاله مهری صداش دربیاد و........ خلاصه اینکه خوش گذشت یه عروسی ه...
12 آذر 1392

فقط به امید چاپ عکس تو مجله شهرزاد

سلام نازنینم قشنگم الان که این مطلب واسه تو یکی یکدونه مینویسم شما توخواب ناز هستی و حتما داری خواب فرشته هارومیبینی عزیزم بالاخره اعلام نتایج غیر نهایی شد وتا 2 یا3روز دیگه هم نتایج قطعی اعلام میشه اما شما رتبه 28 از753 نفر هستی ودیگه امیدی به برنده شدن و اینکه عکست تو مجله شهرزاد چاپ بشه نیست البته ناراحت نیستم ها اما خیلی دوست داشتم عکست  مجله چاپ کنن خوب نشد دیگه البته قشنگم شما از نظرمن وخیلی ها برنده ای گلم ولی خیلی خوشحالم که تمام تلاشم کردم وتو این مدت براخاطر اینکه زیاد دوست وآشنا نداشتیم از طریق دنیای مجازی کلی دوست خوب ونازنین پیدا کردم  که با پیغام های پر محبتشون بهم انرژی میدادن کلی بهمو...
12 آذر 1392

ثمینم داری بزرگ میشی قشنگم

سلام نازنینم قشنگم دخترکم این روزها همینطور تند تند میگذره وشما رفتارات واخلاقت داره عوض میشه شدی طوطی هر کاروهرچی میگیم تکرار میکنی امروز داشتم تلویزیون نگاه میکردم ویهویی گفتم احمق که شما هم سریع تکرارکردی وگفتی امق وای من میگی کارای جدیدت هم اینکه میگم مودب بشین سریع دست به سینه میشینی میگم الکی گریه کن دستات میزاری روصورتت وصدای گریه درمیاری میگم بوس بفرست ودودستی بوس میفرستی چشمک زدنتم پیشرفت کرده واینکه وقتی من میشینم پای نت سریع میای میگی الا یعنی کلاه قرمزی واست سرچ کنم وبیارم تا ببینی نمیدونم الا چه ربطی داره به کلاه قرمزی واینکه میری چکمه هاتو میاری ومیپوشی وای آخه یکی نیس...
12 آذر 1392

18ماهگیت مبارک عزیزم

سلام عزیز مامان نفس من قبل از همه چیز 18ماهگیت مبارک دخترکم، فرشته نازمن این 18ماهگی هم باعث خوشحالیه هم ناراحتی ،آخه هم اینکه شما حالا دیگه 1/5 سالت شده ومامان خیلی خوشحاله که دخترش داره بزرگ میشه وکاراها ورفتارهای زیادی یاد گرفته وهم اینکه وااااااااااااااااااااای واکسن ها موعدش رسیده و.... آره قشنگم این واکسن شده یه کابوس واسه مامانها آخه 2تا واکسن وقطره باهم دارین خلاصه شب دوشنبه تاساعت 3/5  صبح بیداربودم وبه فرداش فکرمیکردم که باید ببرمت مرکز بهداشت واگه گریه کنی من چکارکنم اما خوشبختانه سه شنبه که مرکز بهداشت زنگ زدم گفت باید فردابیای ومن خوشحال ازبابت اینکه امروزگریه نمیکنی ودردت نمیاد واستر...
12 آذر 1392